تکست آهنگ اوج نمایشنامه

تو ازم ساختی یه عروسک خیمه شب بازیمیزبان بازی تو بودی پس حیفه بد بازی کنی
بیا تمومش کنیم بازی تو روتا برسه به جایی که اشکهای تو رو

اوج نمایشنامه ی من شکستنم نمیخواهم باشد
منم بازیگر کهنه شدم رقصان در این صحنه
منم درگیر بازیهای دست توتو میرقصانی و میخندی

تو ازم ساختی یه عروسک خیمه شب بازیمیزبان بازی تو بودی پس حیفه بد بازی کنی
بیا تمومش کنیم بازی تو روتا برسه به جایی که اشکهای تو رو

گوش کن ببین عزیزمچند وقتیه شدیدا
دستات که دورو پشت بند تو روم تو داد میزدی و همش پشت بندش زود
میگفتی تو وقتی رفتیمیفهمی که وقتی دستی
توی دستت نباشه دیدن دارهخودت خواستی باز این سد باشه
و بیشتر شه همش فاصلهمن نیشخندو دیدم جالبه
که تو خنجر میزنی و راقب شروع بحثی و بعد این حادثه
باقی حرفا باشه واسه بعدا چون چند بار من تو این بازی رفتم
ببین دوریت اصلا نیستش قاطی بحثمتورم تنها میذارم خوش باشی رفتم

بشین و بکش هرطور که میخوای عکسموچون خدا نگهدار حرفمه جای سلام این بار
چون قلب من به قلب تو دیگه وصل نمیشهنه این دیوونه حتی بهت نزدیکم نمیشه
من تو فکر رفتن اما تو تو فکر حرف من تو نوشتی بازی رو ولی دیدی شد همون خواست من
تو ازم ساختی یه عروسک خیمه شب بازیمیزبان بازی تو بودی پس حیفه بد بازی کنی
بیا تمومش کنیم بازی تو روتا برسه به جایی که اشکهای تو رو

آخر نمایشت دیدن دارههرچند نخواستم بیشتر باشه
تکرار روز و نیشخند پیششتو بسپار به مغزت هیچوقت دیگه
نیست مثل منو اینو میدونی خباین عیبت بد بود اینم میخونی تو
زیر لب تا روز آخر پاییزمیشه شب شه و تو باور آبی
من طاقت یاری و ساعت باقی مونده رو دیگه ندارمو
از بس که این روزا رو میشمارمرفت به دور دست اون احساسم
ولی هنوز من دارم میشکافم لحظاتو به سختی بدون بازی به نحوی
به نفع منه و من یه ذره به توفکر نمیکنم میره یه هفته جلو

شدم بازیچه ی ذهنت تو میبری و میبافی
آخر نمایشت دیدن دارد تو میسازی و میبازی